چرا مردم شما و برندتان را دوست ندارند؟

چرا مردم شما و برندتان را دوست ندارند؟

و چه کاری باید برای آن انجام دهید (قبل از اینکه دیر شود)

برای صاحبان کسب‌وکار، مدیران و کارآفرینان برندآگاه

شما برای برندینگ هزینه کرده‌اید.
مشاور گرفته‌اید.
لوگو طراحی کرده‌اید، رنگ انتخاب کرده‌اید، شعار نوشته‌اید.
محتوا تولید می‌کنید، تبلیغ می‌کنید، در اینستاگرام و لینکدین فعال هستید.

اما یک چیزی درست نیست.
تعامل کم است. بازخوردها سرد است.
مردم شما را می‌بینند—اما با شما ارتباط نمی‌گیرند.
نه حرفی درباره‌تان می‌زنند، نه بازمی‌گردند.

بگذارید رک بگویم:
اگر مردم برند شما را دوست نداشته باشند،
به یادش نمی‌مانند.
و اگر به یادش نیاورند،
به آن اعتماد نمی‌کنند.
و اگر اعتماد نکنند، یا اصلاً خرید نمی‌کنند، یا فقط یک‌بار می‌خرند و می‌روند.

چرا مردم برند شما را دوست ندارند؟

۱. چون برند شما یک «پروژه» است، نه یک «باور»

خیلی از برندها از ابزار شروع می‌کنند: لوگو، رنگ، شعار.
اما هیچ فلسفه یا باور واقعی پشت آن نیست.
شما یک بسته طراحی خواسته‌اید، نه یک هویت.

مخاطب متوجه می‌شود وقتی چیزی «پوسته» است.
شاید زیبا باشد، ولی بی‌احساس است.
چون هیچ «چرا»یی، هیچ مأموریتی، هیچ حقیقتی پشتش نیست.

روح برند را نمی‌شود جعل کرد.

۲. چون رفتار درون سازمان با پیام برند یکی نیست

می‌گویید قابل اعتمادید،
ولی مالی‌تان بدقول است.
می‌گویید مشتری‌محورید،
ولی پشتیبانی‌تان بی‌پاسخ یا بی‌تفاوت است.

می‌خواهید برند باشید،
ولی هنوز آدم‌های داخل مجموعه‌تان برند را زندگی نمی‌کنند.

ناهماهنگی بین گفته‌ها و رفتار، سریع‌ترین راه برای از بین رفتن اعتماد است.

۳. چون بیش از حد «بی‌نقص» هستید

همه‌چیزتان تمیز است. دقیق.
همه پست‌هایتان حرفه‌ای و شسته‌رفته است.
اما مشکل همین است:
برند شما انسانی نیست.

مخاطب با برندهایی که واقعی‌اند، اشتباه می‌کنند، تغییر می‌کنند، و پشت صحنه‌شان را نشان می‌دهند، احساس نزدیکی می‌کند.
نه با برندهایی که فقط نمایشی از کمال‌اند.

۴. چون با مردم «حرف» نمی‌زنید، فقط «حرف» می‌زنید

محتوا دارید.
کمپین اجرا می‌کنید.
ایمیل می‌فرستید.
اما آیا گفتگو می‌کنید؟ آیا گوش می‌دهید؟

تعامل، قبل از اینکه تاکتیکی باشد، احساسی است.
برندهایی که جواب می‌دهند، واکنش نشان می‌دهند و فضا برای ارتباط واقعی می‌سازند، دوست‌داشتنی‌تر می‌شوند.

۵. چون خواستید همه را راضی نگه دارید

برای اینکه کسی را از دست ندهید، هیچ‌کس را جذب نکردید.
نخواستید حذف کنید، پس مبهم ماندید.

وضوح، نتیجه‌ی شجاعت در حذف است.
اگر ندانید برای که نیستید،
هرگز عمیقاً در دل کسی نمی‌نشینید.

۶. چون در برندتان هیچ «احساسی» نیست

ممکن است برندتان واضح و کاربردی باشد،
اما بی‌روح است.
یادتان رفت که:
آدم‌ها با منطق عاشق نمی‌شوند. با معنا عاشق می‌شوند.

برندی که احساس ندارد،
مثل دست دادن بدون نگاه در چشم است.

چه باید کرد؟

• برند را با باور بسازید، نه فقط ابزار
• صدای بیرونی را با رفتار درونی هماهنگ کنید
• اجازه دهید برندتان نفس بکشد، انسانی باشد
• از پخش کردن صرف، به تعامل واقعی برسید
• جسارت داشته باشید، شفاف و خاص باشید
• به برندتان معنا، احساس و داستان بدهید

حرف آخر:

مخاطب شما برند “حرفه‌ای” نمی‌خواهد.
برندی می‌خواهد که باور کند.
که او را بفهمد.
که بتواند دوستش بدارد و توصیه‌اش کند، بدون فشار.

برای دوست‌داشتنی بودن، لازم نیست بلند فریاد بزنید.
کافی‌ست واقعی باشید.
چون مردم برندها را دوست ندارند؛
آن احساسی را که از برند می‌گیرند دوست دارد